آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

روزگار سپری شده آرتین

روز مادر و اولین مروارید آرتین

مهربانم: امروز صبح بهترین و باارزشترین هدیه زندگیمو از تو بهترینم دریافت کردم. صبح که از خواب پا شدی با اولین قاشق حریره متوجه شدم اولین مرواریدت سر زده. امروز خستگی تمام اون روزهایی که بهانه گرفتی و مریض بودی رو از تنم درآوردی. اولین مرواریدت مبارک بهترینم.         پسرم خیلی از تابت میترسی و اصلا دوستش نداری   عزیزم بابایی یک مجموعه کتاب برات از نمایشگاه کتاب خریده . دستش درد نکنه ...
23 ارديبهشت 1391

آرتین بهانه گیر

آرتین جونی سلام : پسرم این روزها خیلی بهانه گیر شدی و دائما در حال نق زدن هستی  برای آروم کردنت دست به هر کاری میزنم ولی هیچ ثمری نداره   آرتین جون چند روز پیش   که سرفه میزدی تصمیم گرفتیم ببریمت دکتر و راجع به بی اشتهایی که باهاش مواجه شدی یه صحبتهایی بکنیم. به محض اینکه دکتر خواست معاینه رو شروع کنه اونقدر گریه کردی که از این واکنشت دکتر که بسیار هم جدی هستش کلی خندید. و گفت یک مختصری سرما خوردی و دارو بهت داد که با کلی مکافات بهت میدیم که بخوری و اما را جع به بی اشتهاییت آقای دکتر روی چند اصل تاکید داشت : 1- به هیچ عنوان هیچ غذایی رو نباید صاف کرد و ریخت داخل شیشه ، چو...
15 ارديبهشت 1391

اولین شیطنت آرتین

گل پسری : تو هفته گذشته برات فرنی آرد برنج و حریره بادام و لعاب برنج و شیره بادام رو امتحان کردم ولی به هیچ کدومش علاقه ای نشون ندادی انگار از قاشق خوشت نمیاد و دهنت رو محکم میبندی  فقط عاشق شیشه هستی                              دیروز صبح برای اولین دفعه سوپ درست کردم اولین قاشق رو که بهت دادم عزیز مامان اصلا دوست نداشتی و حالت تهوع گرفتی و............                  عصر که شد خواستم بازم سو...
6 ارديبهشت 1391

اولین غذای آرتین

نانازم : امروز اولین غذای کمکی رو واست شروع کردم .                                        از اونجایی که دیروز واکسن زدی و دیشب بخاطر پادردی که داشتی اصلا نخوابیدی زیاد تمایلی به خوردن نشون ندادی     آرتین جون خیلی هیجانزده و متعجب شدی که کجا نشستی و قراره چه اتفاقی بیفته وقتی اولین قاشق رو بهت دادم باهاش بازی کردی و ریختیش بیرون امیدوارم از روزهای بعدی علاقه بیشتری نشون بدی ...
29 فروردين 1391

واکسیناسیون 6 ماهگی

آرتین جونم سلام عزیزم امروز رفتیم واسه زدن واکسن 6 ماهگیت استرس من از دفعه های قبلی بیشتر بود آخه تو بزرگتر شدی و امروز  هم بیدار و خندون بودی از اینکه اومدیم بیرون و گردش و ......... وقتی رسیدیم اونجا اول منحنی های رشدت رو کشیدن و از میزان رشدت راضی بودن و من هم خیلی خوشحال شدم که بدون هیچ غذای کمکی (البته به توصیه پزشکت ) رشد کافی رو داشتی نازنینم. وقتی  واکسن هپاتیت رو زدن پات خیلی خونریزی کرد و میگفتن بدلیل اینه که پوستش حساسه ولی سر سوزن کلفتی استفاده کرده بودن واسه زدن واکسن سه گانه سر سوزن نازکتری استفاده کردن اگرچه از این یکی پات خون نیومد ولیکن گریه های ممتد و شاید بهتر باشه بگم نعره های تو تموم شدنی...
28 فروردين 1391

ششمین ماهگرد آرتین

نیم سالگیت مبارک   نفسم امروز شش ماهه شدی مبارک باشه پسرم. آرتین جون امروز من و تو و بابایی یک جشن کوچک سه نفره گرفتیم و تو هم خیلی شاد و خوشحال بودی                                                   کادو شش ماهگیت یک کتاب عکس هست از بدو تولد تا پایان شش ماهگیت. وقتی برامون فرستادنش عکسشو واست میذارم     آرتین جون تو این مدت که واست ن...
28 فروردين 1391

اولین غلت آرتین و اتفاقات جدید

تپل مامان : امروز سه شنبه یکم فروردین 1391 ساعت 12 ظهر برای اولین بار غلت زدی . مبارک باشه همزمان با ورودت به 6 ماهگی قطره آهن رو به توصیه پزشکت شروع کردم. روزانه نیم سی سی باید بخوری و از اونجایی که قطره ویتامین AD  رو بسختی میخوری (روزانه یک سی سی ) به توصیه دوستای عزیزم قطره Ferro- kids رو برای اینکار انتخاب کردم که روز اول براحتی خوردی امیدوارم تداوم داشته باشه  حساسیت پاهات بعد از مدتی بهبودی دوباره عود کرد ایندفعه با یک خانم دکتر که در رابطه با پوست کودکان فلوشیپ داشت مشورت کردم و برای رفع این مشکل پماد Resolve Plus 1.o رو تجویز کرد همراه با کرم محافظ پای seba med که از هر دوتاش راضیم. امیدوار...
1 فروردين 1391