شیرین زبونم
آرتین خوشگلم سلااااام :
این روزا کمتر وقت میکنم بیام و برات بنویسم علتش اینه که به محض روشن شدن لپ تاب میای
پیشم و میگی " عکس" و من هم موظفم تمام عکسهاتو بهت نشون بدم و تو هم برام مکانها رو
توضیح میدی
توی این مدت برای دومین بار توی عروسی شرکت کردی و لی متاسفانه خییییییییییلی از رقص نور و
صدای موزیک ترسیدی و آرامش هر سه تامون بهم خورد و نتونستم ازت عکس بندازم
" خاله محدثه جون پیوندتون مبارک . ایشالا سالهای سال در کنارهم خوشبخت باشین "
آرتینم این روزا خیییییییییییلی شیرین زبون شدی و با گفتن هر کلمه تمام خستگیمو از تنم بیرون
میاری
وقتی فنجون چای رو دستم میبینی میگی " مامانی نسوزی " با گفتن این جمله غرق بوسه
میشی
وقتی کتاب حشرات رو با هم ورق میزنیم ، به مگس که میرسیم با دستت محکم میکوبی روی مگس
و میگی " مگس ککست " یعنی " مگس شکست " . هر تخریبی از نظرت شکستنه
بعضی وقتا که با کالسکه میریم بیرون مرتبا در حال آدرس دادنی و میگی " از اینجا بی ییم "
توی هفته چند بار باید بریم فروشگاه نگین. بهت میگم آخه مامان خرید نداریم ، بریم چکار کنیم ؟
جواب میدی " آنم anom، آرتین، عزیزم ، عشش " آخه یکی از خانمهای اونجا خییییییلی دوستت داره
و وقتی میریم اونجا بهت میگه " عززززیزم عاششششقتم "
از بین رنگها هم به همت بابایی آبی ، سبز، کرکز ( قرمز) kerkez و نارنجی رو یاد گرفتی
شبها برات کتاب میخونم تا بخوابی ، بعضی شبا اونقدر خسته ام که بعضی از خطوط رو جا میندازم
ولی جدیدا همه کتابهات رو حفظ شدی و اون خطی رو که جا میندازم کلمه اولش رو میگی و بهم تذکر
میدی که این قسمت رو جا انداختم
هر چیزی رو که نمیتونی از توی کابینتهای آشپزخونه بیاری توی هال ، میگی " مامانی سنگینه
بگییش begiyesh " وباید سریع به کمکت بیام.
دیروز عصر هرچی عصرونه واست آوردم نخوردی و فقط گفتی " مامانی کیک" . رفتیم که با هم
بپزیم و اولش قول دادی که آروم بشینی ولی فقط چند دقیقه بود و بعدش تمام پودر کیک رو اضافه
کردی و......... . وقتی هم که کیک رو تو فر گذاشتم و رفتم توی اتاق اومدی گفتی " مامانی کاموش "
اولش متوجه منظورت نشدم، وقتی رفتم به کیک سر بزنم دیدم بلههههههه فر رو خاموش کردی
دقایقی بعد :
برای اولین بار از "برج قورباغه " استقبال کردی و خودت تونستی اون رو بچینی و اما احساست :
بعد از چند دقیقه سرنگونش کردی و گفتی " ککست kekast"
اینجا هم برای اولین بار تونستی قطار بسازی و به قول خودت " کطار katar". من عاششششق
این احساست هستم و با دنیا عوضش نمیکنم :
جدیدا این مدلی DVD هاتو نگاه میکنی
همه کوسن های مبل رو کنار هم میچینی و پتوی نوزادیت رو هم میندازی روت و اما به قول
خودت " با اش کوچو " یعنی (بالش کوچولو ) . الههههههههی من قربونت برم که با شیرین
زبونیات یه دنیای تازه رو برای من رقم زدی