آرتین در آستانه 21 ماهگی
سلاااااااااام به عسلم :
وقتی بدنیا اومده بودی پر سر و صداتر از تصوراتم بودی وهر چی بزرگتر میشی شیطونتر و غیر قابل
پیش بینی تر میشی و روز به روز برام با ارزشتر در حال حاضر تنها قدرت مطلق توی خونه هستی
و تمام طول روز در حال صحبت کردن و کشف شیطنتهای جدید هستی
چند روزه که با کتاب خوندن خواب میری البته تا وقتی چشاتو میبندی خودت انتخاب میکنی
کدوم کتاب رو بخونم
بعد از خواب عصر هم حتما باید بریم پارک ، هیچ رقمه پارک یادت نمیره و میای بهم میگی :
" پاشو پاک، تاب تاب "
علاقت به وسایل برقی کمتر شده ولی جارو برقی و ماشین لباسشویی از این قاعده مستثنا
هستن جارو برقی دایما روشنه بهمین خاطر یه دونه جارو واست خریدیم .چند ساعت اول
خییییییییلی ازش استقبال کردی ، این استقبال طولانی از اسباب بازی اولین باری بود که اتفاق
میفتاد و من واقعا خرسند شده بودم که میتونم چند ساعتی استراحت کنم ، آخه تمام طول روز
داریم با هم بازی میکنیم ولی این خوشحالی فقط یه روزه بود و دوباره برگشتی سر پله
اول و جارو برقیه خونه بهت میگم : آرتین چرا با جاروی خودت بازی نمیکنی؟ جواب میدی :
" تیم نیستش " . منظورت اینه که جاروی خودت سیم نداره
عاشق لاک و رژ لب هستی من این لاک رو توی آشپزخونه مخفی کرده بودم ولی
بیفایده بود
باز هم احساست بعد از کشف جدید که من وااااااقعا دوستش دارم کف اشپزخونه وایت
برد شده با انواع رنگهای ماژیک
آخرای شب که دیگه خییییلی خسته هستی ازم میخای که برات DVD بیبی انیشتن بذارم
و ایستاده سرتو میذاری رو مبل و تماشا میکنی نمیدونم چرا نشسته تماشا نمیکنی ؟
این دوتا عکس مربوط به ماه قبل هست که تو گوشیه بابایی جا مونده بود.
اینجا پاساژ مورد علاقت هست که در انتظار سیب زمینی نشستی
آرتین گلم خییییییییییییلی دوست دارم و آغوشت رو با دنیا عوض نمیکنم