سومین مروارید آرتین
آرتین جون امروز صبح تمام احتمالات من و بابایی مبنی بر گوش درد، دل درد ، سرماخوردگی
و............. نقش بر آب شد و سومین مرواریدت جوونه زد
آرتین خان امان از دست نق زدن و بی تابی توی چند روز گذشته هیچ چیزی نتونست
سرگرمت کنه و یک کمی از بی تابیها رو کم کنه جز سرزده اومدن خاله مرجان (دوست مامانی)
و دختر نازش آرشیدا جون آرشیدا یک ماه ونیم از تو کوچکتره و من با این ذهنیت باهاش
روبرو شدم ولی هزار ماشالا به این شیطنت فکر کنم توی یکی دو ماه آینده راه بیفته
توی تمام مدت جنابعالی به همه کارهای آرشیدا اعم از شیطونی، خنده و گریه فقط و فقط
خندیدی من و خاله مرجان خوشحالیم که به هر دوتاتون خوش گذشته
آرتینی خوشحالم که تونستم امروز آپ کنم آخه از صبح کامپیوتر روشنه و هر یک ثانیه یک کلمه
مینویسم. امیدوارم با جوونه زدن مرواریدت بی قراریهات کمتر بشه البته ناگفته نماند که
بی تابیهات کمک کرد که تو این هفته به وزن ایده آل برسم
پسرم از دندونهای پایینت کمک میگیری واسه خارش و تسکین درد فک بالات و
مرتبا دوتا فک رو روی همدیگه فشار میدی. بمیرم برات
آرتین بلا اصلا حاضر نمیشی تو تختت بخوابی و هنوز گهواره رو ترجیح میدی . آخه عزیزم
تا صبح اصلا بدلیل فضای کم گهواره خواب راحتی نداری. ولی چه کنم دیگه؟