بستری شدن آرتین
روزگاره دیگه آرتین خان باید هر جوری هست سپریش کنی
امروز عصر من و مامانت شادمان از اینکه هم بند نافت افتاده و هم زمان زیر دستگاه بودنت تموم شده
آمادت کردیم برای رفتن پیش دکترت. الته مامانی که چند شب بالای سرت بود و حالش خوب نبود دیگه
با ما نیومد. دکتر بعد از اینکه معاینه ات کرد گفت زردیت بیشتر شده و نزدیک 20 رسیده
من هم که تعجب کرده بودم از دکتر جویای دلیلش شدم و اون هم گفت که از موارد نادره و سریع باید
بستری بشه تو بیمارستان که دستگاهش پیشرفته تره و 12 لامپه هست.
خلاصه دکتر بعد از کلی تلاش یه نوبت تو بیمارستان برامون گرفت و من هم به سرعت با مامانی
هماهنگ کردم که آماده بشه. مامانی هم با اون حال بدش و بی خوابیهایی که کشیده بود تو این مدت
دو باره آماده شد.
از شانس خوبمون خاله منظر (خاله بابایی) هم خونمون بود و اونهم باهامون اومد.
خلاصه آرتین خان نمیدونی که با چه حالی جنابعالی رو به بیمارستان رسوندیم و بستریت کردیم.
آخر شب هم خاله بابایی به اصرار مامانی رو که خیلی حالش بد بود راهی خونه کرد و خودش به تنهایی
بالای سرت وایساد و ما هم اومدیم خونه و قرار شد فردا بریم بیمارستان تا مامانت یه استراحت
کوچولویی بعد از چند شب بکنه.
الان هم جنابعالی تو بیمارستان افضلی پور توی دستگاه 8 لامپه بستری هستین.......
روزگاره دیگه آرتین خان باید هر جوری هست سپریش کنیم.