آرتین وجدال با ویروس
نانازم سلام :
عصرچهارشنبه بعد از چند ماه راهی خونه بابا رضا شدیم ، وقتی رسیدیم کلی شیطنت و بازی کردی
و اما آخرشب تب کردی و تا صبح ناله و گریه کردی و از روی پاهای من تکون نخوردی فردا صبح
با بابایی رفتیم دکتر و معاینه شدی و آثاری از سرما خوردگی نبود فقط تب شدید داشتی که شربت
استامینوفن تجویز شد . دو روز کامل توی تب سوختی و لب به هیچ غذایی نزدی و فقط میگفتی :
" مامانی بغل ، مامانی بغل ". روزها فقط بغل من و شبها هم فقط روی پای من روز یکشنبه هم
به دلیل سرفه زدن رفتیم دکتر و معاینه شدی و هیچ عفونتی مشاهده نشد . الان یه هفته از اون
روز میگذره و هنوز پس لرزه های این ویروس گریبانگیر ما دوتا هست. من درگیر بی اشتهایی شدید
و بهانه گیری و گریه های بی دلیل شدم و تو هم سرفه و نهایتا هم بالا آوردن وزنت توی این
چند روز 700 گرم کم شده ، خییییییییلی نگرانتم و تمام طول روز در حال پخت و پز تا شاید تو توی
روز یه قاشق غذا بخوری
نمیدونم چرا این ویروس دست از سرت برنمیداره . از دیروز هم بیرون روی پیدا کردی
بریم سراغ عکسهای گل پسری که قبل از حمله ویروس بوده :
پارک مورد علاقت که هروقت میریم ساعتها محو تماشای " نهنگه " میشی و اگر از حرکت بایسته
گریه میکنی و میگی " کتون نمیخوره" .
بازی قایم موشک رو خییییلی دوست داری و اکثر اوقات میگی " مامانی موشک ". و اما جای
مورد علاقت برای این بازی :
عاقبت وسایل آرایشیم و اتاق خوابمون :
وقت آشپزی هم که واااااااااااقعا بهم کمک میکنی