آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

روزگار سپری شده آرتین

ماجراهای آرتین ما

1392/5/11 15:54
نویسنده : مامان آرتین
955 بازدید
اشتراک گذاری

دنیای من :

اینقدر شیطون و شیرین زبون شدی که نمیدونم از کدومش برات بنویسم چشمک به محض اینکه از خواب بیدار

میشی با من صحبت میکنی تا وقتیکه بخابی ماچ بعضی وقتها که صدام میزنی اگه بلافاصله جوابتو ندم

خودت بلافاصله بعد از گفتن " مامانی " جواب میدی " جانم "ماچماچماچ

از اونجایی که من تنها همبازی تو توی آب بازی هستم. چند روزی سرما خوردم و ناخوش بودم ، برات

CD گذاشتم و خودم دراز کشیدم بعد از چند دقیقه اومدی کنارم و گفتی:

" مامانی چی شده ؟ پاشو، بیشین ، تاتا " تعجبتعجبتعجبتعجب

روزی چند بار میای تو بغلم و منو میبوسی و میگی " مامانی دوست " و اونوقته که باید بهت بگم :

" من آرتینو دوست دارم " وبعدشم از سر تا پا غرق بوسه میشی .

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

وقتایی که با هم میریم بیرون مرتب میپرسی " این چیه؟ چه رنگیه ؟"و شبها که نگاهت به ماه توی

آسمون میفته میگی " ماه نمود یدفه پیداش شد"  الهی قربونت برم که همه دنیای منی  قلبقلب

 آخه خوشگلم وقتی هوا آفتابیه ماه قابل دیدن نیست و شبها که میبینیش فکر میکنی اصلا نبوده

و یکدفعه پیداش شده .نیشخند

وقت خوابت که میشه ، از من و بابا خداحافظی میکنی و میگی : " خداپز khodapez "

غذاهایی که دوست داری اولین لقمه رو که میخوری میگی " خومزه " ، و اونایی رو که دوست نداری

میگی " بدمزه "

 

عکسها در ادامه مطلب :

 

 

از آب بازی تحت هیچ شرایطی نمیگذری :

 

 

 

تمام آبها رو ریختی و بعد هم گفتی " سره sore ، پاچه " یعنی پارچه میخاستی واسه تمیز 

کردن و دوباره گریه کردی و آب میخاستی :

 

دیروز داشتی توی تختت بازی میکردی ، اول از همه روتختی و پتو رو انداختی بیرون و بعد 

اسباب بازیای مورد علاقتو از من گرفتی و شروع کردی بازی کردن. منم وقتی مشغول

بازی دیدمت اومدم پشت لپ تاپ واسه آپ کردن، تا چشمت بمن افتاد همه اسباب بازیا رو

از تخت انداختی بیرون و گفتی " مامانی عسک ask " آخ آوردمت کنار خودم و طبق روال

شیطنتهای خاص خودت .....

 

 

اینجا بهت گفتم "آرتین سی دی ها رو جمع کن ".  جواب دادی : " مامانی نیمیشه "تعجب

 

هر روز قبل از خواب ظهر پشت پنجره با گنجشکها صحبت میکنی :

" توتویی ، سام saam ، خوبی ؟ کجایی ؟ کیابون خطرکاکه "

بعد از احوالپرسی با توتوها نصیحتشون میکنی که توی خیابون نرن چون خطرناکه قهقهه

 

 

هر چند وقت یه بار با هم میریم کتاب فروشی  و جنابعالی کف مغازه میشینی و خانمهای

اونجا تو انتخاب کتاب کمکت میکنن.

 

 

اینجا هم داری خرگوش سینا رو ناز میکنی و بهش غذا میدی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

ستایش*مامان محمود
11 مرداد 92 18:47
سلام خانومی ممنون عزیزشماخوبی؟
اره بجهاهمه ی کاراشون شبیه به همدیگن
آره عزیزم باسفارش قالب بود
وای عزیزم جدا که این بچهها کپی هستن محمودم هرروز زیرشیر آبه وروزی 10دست لباس عوض میکنه
وای قلبونش چقدقشنک باگنجیشکاحرف میزنه دلم میخوادبخورمش وبگم چقدخومزه ای خاله


سلام ستایش جون. ممنون که اومدی پیش ما.آرتین که لباسهاشم خودش انتخاب میکنه و خیییلیاش یونیفرم شده.
ترکان
11 مرداد 92 19:01
سیلام گردووبهم قول بده یه وقتی تهنایی کیابون نلی که خیلی خطرکاکهما اپیییییییییمفعلا خداپز


سلام ترکان جون. خوبی؟ الان میام پیشت.خداپز.
هوادار مرموز!
11 مرداد 92 19:45
خوب گوش کن کوچولو خیلی عکسهات باحال بودن!یه روزی میام میخورمت!چون خیلی تپل و نازی!گوگوری مگوری!ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها


ممنون هوادار عزیز. کاش از قالب مرموز بودن بیای بیرون و بیشتر همدیگه رو بشناسیم.
شادی
12 مرداد 92 1:05
سلام الهه جان، ممنون عزیزم خیلی خوشحالم کردی که بهم سر زدی دوست خوبم. بابا بزرگم راحت شد از درد خوش بحالش چون میدونم جاش تو بهشته هم خودش هم مامان بزرگم من عاشق خانواده پدریم هستم خیییییییلی دوسشون دارم ولی دیگه نه پدربزرگمو میبینم نه مادر بزرگمو خیلی سخته بخدا......


سلام شادی مهربونم.خدا رحمتشون کنه. عزیزم قدر اون عزیزایی که الان پیشت هستن رو بدون.
نسیم-مامان آرتین
12 مرداد 92 10:31
ای فدای این پسر ناز وخوشگل وشیرین زبون بچم من که این همه ناز جمله بندی میکنه


خدانکنه نسیم جون.
مامان آریا
12 مرداد 92 15:44
سلام
الهه جون خوبی؟
مطالبتو که میخوندم فکر میکردم شیطنتهای پسر خودمه کاراشون عین همه
پسر منم عاشق آب بازی از نوع قوری و لیوان و کلا وسایل آشپزخونست
راستی مامانی از کجا واسه ارتین جون کتاب میخرین میشه به منم آدرس بدین ممنون میشم


سلام عزیزم.ممنونم.آره این وروجکا همشون بهم شبیه هستن. چشم براتون گذاشتم.
مامان آریا
12 مرداد 92 15:59
راستی مامانی پیشنهاد میکنم واسه آرتین جون حتما حتما رنگ انگشتی بخرین
بچه ها خیلی دوست دارن


آره باید بفکر یه فضایی برای استفاده باشم.
مامان رومینا
12 مرداد 92 16:14
ای جانم با این بلبل زبونیاشمن اگه باشم و واسم اینجوری حرف بزنی که میخورمت آرتینیچقد دلم واسش تنگ شده بود


ممنون خاله جون.ماهم دلتنگتونیم کاش هرچه سریعتر کابل دوربینتون پیداشه.
مامان آروین (مریم)
12 مرداد 92 16:41
من نمیدونم چه چیزی تو آب هست که همه بچه ها آب بازی رو دوست دارن . منکه دیوانه شدم از دست آروین ، میگه آب ، بهش آب میدم ، نمیخوره میریزه رو فرش و دست میزنه روش ..... میگه جیش ، میبرمش دستشوئی ، جیش که نداره میخواد آب بازی کنه ..... آرتین خان ماهم که مثل همه بچه ها عاشق آب و آب بازی .... آخی خاله جون گریه نکن عزیزم ، آب بازی کن .......
الهی قربونش برم که چقدر بامزه حرف میزنه ......
هزار تا برای آرتین جون .....
فعلا خداپز .......


واااااای آرتین هم دقیقا همین کارا میکنه.بعضی روزا همه جای خونه مملو از آبه.روزی چند بار ما توی حموم در خدمت آرتینیم که آب بازی کنه.
مریم--------❤
12 مرداد 92 18:00
سلام
چه شیرینـــــ زبون
کاملیا هم همینجور چرا چرا میکنهــ!من هرچی میگم میگه عمه چرا؟
به به جانم هم میگه
هم کثیف میکنی هم تمیز میکنی آرتین کوچولو؟


سلام.مریم جون تمیز کردنش هم یه جورایی کثیف کردنه.
مریم--------❤
12 مرداد 92 18:04
نی نی مهربون


مرررررسی.
مامان شايان و پرنيا
13 مرداد 92 10:11
قربون پسر خوشگل و شيرين زبونت ماشالله



عزيزم دخترم تو "فستيوال زيباترين كودك ايراني "شركت كرده لطفا به وبلاگم بيا و عكسش رو ببين .اگه خوشت اومد بهش راي بده مـــرسي

خدانکنه خاله جون. چشم عزیزم.
خاله محدثه
13 مرداد 92 10:30
سلام عزیزم یه چند وقتیه نیستین کجایین؟آرتین جون چطوره قربونت برم که اینقدر خوشکل صحبت میکنی دوستت دارم بووووووووووووووس


سلام خاله جون.خوبین؟ چه خبرا؟زیر سایتون هستیم. سرما خورده بودم آرتین هم که ذره ای مجال استراحت نمیده دیگه اوضاع وخیم تر شد. ما هم شما رو دوست داریم.
مامان آریا
13 مرداد 92 14:14
lمامانی میخواین بگین تو خونتون حموم ندارین.............!!!!!
برای استفاده از رنگ انگشتی حتما نیاز نیست که دیوار سرامیک شده داشته باشین
توی حموم هم میشه استفاده کرد راحت تر هم هست بعد از رنگ بازی میره واسه اب بازی و دوش بعد از رنگ
یه کار دیگه هم میتونین انجام بدین
روی یخچال هم میشه البته قبلش خودتون انجام بدین(یه کوچولو)ببینید رنگش کامل پاک میشه یا نه اگه خوب بود بدین گل چسری
موفق باشین


آخه رنگ انگشتی روی زمینه سفید بیشتر خودشو نشون میده که ما نداریم.
عمه سعیده
14 مرداد 92 12:44
سلام الهه سلام آرتین خوشکلم خوبین؟
قربونت برم که تو حرف زدن اینقدر پیشرفت کردی.
معلوم هست شما کجایین؟ چرا یه سر به من نمیزنین؟
منم اینقدر این روزا گرفتارم که نتونستم بیام پیشتون. دلم براتون تنگ شده


سلام عمه جون.خوبیم خداروشکر. من یه کوچولو سرما خورده بودم نتونستیم بیایم پیشتون. ماهم دلتنگتونیم.
هدی
14 مرداد 92 22:47
سلام
ای جاااان!باووورم نمیشه ماشالله چقدر بلا شده



سلام هدی خانم. بلهههههه خیییییییییلی شیطونه.ایشالا بزودی همدیگرو میبینیم.
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
15 مرداد 92 8:31
قربون این پسرای مهربون برم من. آرتین جون من هم میاد دستمو می گیره و میگه مامان دوست. یعنی اون لحظه کل دنیا رو بهم دادن. اگه جلوی دیگران باشه که دیگه هیچ. چنان احساس غروری بهم دست میده که نگو.


دقیقا همینطوره. با بعضی جملاتشون تمام خستگی از تن مامانها بیرون میره.ممنونم سعیده جون.
مامان برديا
15 مرداد 92 10:33
پسر گلم ماه هميشه هست كافيه بري جلو آينه ... هر وقت دلتنگش شدي برو اونجا


مامانی فدای اینهمه لطف و محبتتون. چشاتون قشنگ میبینه. بردیا خان رو از طرف ما محکم ببوسین.
مامان کیان
15 مرداد 92 18:53
وااااااااااااااااااااااای عزیییییییییییییییییییییییییییییییییییزم آرتین میام میخورمتاااا انقدر ناز حرف میزنی
اون نصیحتات تو حلقم


ممنون مینا جون.آرتین خان دایما در حاله نصیحت کردنه.
مامان غزلی
16 مرداد 92 9:53
سلام عزیزم سلام مامانی چطورین ماشاا... چه پیشرفتی داشته ی هویی بچه هارفتاراشون و پیشرفتاشون غیر قابل پیش بینیه دلم براتون تنگ شده نمیاید ببینیمتون حسابی لپاش آب شده حتما مثل غزلی سرگرم بازیگوشی و فرار از غذا خوردن


سلام به غزلی و مامان. خوبین؟ خوش میگذره؟ وااااااقعا همینطوره. ما هم دلتنگتونیم.آخر هفته میایم ایشالا که شما هم باشین و بتونیم همدیگرو ببینیم. والا آرتین بجز شیطنت هیچ کار دیگه ای نمیکنه.
مامان آریا
17 مرداد 92 15:58
__________$$$$$$
______$$$$$$__$$$$$$$$__$$
____$$____$$$$__$$$$__$$$$
__$$______$$$$$$__$$$$$$$$
__$$____$$$$$$$$__$$$$$$
__$$$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$
$$__$$$$$$$$$$__$$__$$$$$$
$$$$__$$$$$$__$$__$$$$
__$$$$______$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$
_$$$$$$$$__$$$$$$$$$__$$$
__$$$$$$___$$$$$$$_ $$$$
___$$$$_____________`$$$
___________________ $$
__________________`$$`
________________$$`
_____$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$
_$$$$____$$_$`
$$$$$__$$___$$___$$$$
$$$$$$$______`$$_$$$$$$
$$$$__________$$$_____$
$$___________` $$____$$
_____$$$_____$$`___$$$$
___$$$$$$___$$__$$$$$$
__$$$$$$$$_$$_$$___$$$
_$$$____$$$$_$$__$$$$
__$$_____$$_$$$$$$$
___$______`$$
___________$$
____________$$`
___________`$$
__________$$
_________$$
________$$
عیدتون مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


ممنونم گلم.
مامان محمود
17 مرداد 92 19:42
دلها همه بهاران شد از شمیم باران
مه رخ نموده امشب در عید روزه داران
هر کس که در دعایش یادی کند ز یاران
شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران
پیشاپیش عیدتون مبارک گلم


عیدشماهم مبارکککک.
شقایق مامان آرشا
17 مرداد 92 21:37
خیلی ناناز با پرنده ها حرف می زنی


ممنون خاله جون.
مریم--------❤
17 مرداد 92 22:41
سلام عزیزمــــــــــــــ
عیدت مبـــــــارک
آرتین کوچولوی خوشگل وببوس


سلام گلم. چشم خانمی. عیدشما هم مبارککک.
هوادار مرموز!
20 مرداد 92 0:25
سلام گوگوری!آماده شو که میخوام سیخو بیارم کبابت کنم و بعدش بخورمت کوچولو!هه هه هه هه هه هه هه ................ هوادار مرموز


شادی
21 مرداد 92 23:56
سلام الهه جان ، من چون چندتا کد جاوا گذاشتم الان نمیدونم که مال عکس ها کدومشه، ولی آدرس سایتش رو از یکی از دوستام میگیرم و بهت میدمش آخه 3 مدل داشت آدرس سایت رو که از دوستم گرفتم واست میفرستم که خودت بری مدل هاشو ببینی.


سلام شادی مهربونم. ستایش جون واسم فرستاد عزیز دلم.
محمدحسین پسر دایی محسن(هوادار مرموز)
21 مرداد 92 23:58
میبینم که آرتین خان با ما حال نمیکنی ها!نظرا مارم قبول نمیکنی؟؟؟!!!به به!


به به هوادار مرموز آرتین بالاخره نمایان شد. آرتین همیشه شمارو دوست داره و نظراتتون رو هم با کمال میل میپذیره.
مریم--------❤
25 مرداد 92 16:33
چرا آپ نمیکنین؟


چشم خانم گل.
مامان رومینا
25 مرداد 92 23:37
اینا واسه آرتین عزیزم


واقعا ممنونم.
پگاه مامان آرتین
27 مرداد 92 11:36
سلام عزیزم چقدربلا ودلبرشدی.مامانی باز که عکس جدید نذاشتی ؟من دلم برای این عسل یک ذره شده


سلام پگاه جون. ببخشید یه کمی درگیر بودم.
مامان آرمیتا
27 مرداد 92 17:57
سلام عزیزم چقدر دلم براتون تنگ شده بود

ماشالله به این گل پسر آقا شده با این حرف زدناش دوست داشتم پیشم بودی یه بوس محکمت میکردم

فداش بشم با توتو ها حرف میزنه میگه خطر ناکه خداپز هم مثل آرمیتا میگه
یه پست جدید گذاشتم دوست داشتی بیا عزیزم


سلام عزیزم. خوبین؟ آرمیتا خانم خوبه؟ ما هم دلتنگتون بودیم و اومدیم بهتون سرزدیم.
مامان آروین (مریم)
28 مرداد 92 17:01
سلام دوست خوبم
کجائی ؟کم پیدایی . نگرانت شدم .
ایشالاه هرجا که هستی با پسر گلت غرق شادی و سلامتی باشی .....


سلام مریم جون. قربونت برم درگیر مریضی آرتینم. ممنونم از بهترین دعایی که الان لازمه واسمون.